

اطلاعات بیشتر
- نام مکان:
- روستای دیوزناو
- استان:
- کردستان
- شهرستان:
- سروآباد
معرفی نامه
((دیـوزناو، روسـتایی خشن و شگفت انگیز با تاریخی کهن در دل کوههای شاهو))شهرستان سروآباد با دارا بودن طبیعتی سرسبز، بکر، آداب و فرهنگ کهن، مناطق دست نخورده و صعبالعبور در فاصله 80 کیلومتری از مرکز استان کردستان واقع شده است، شهرستانی که به دلیل فرهنگ غنی و جاذبههای گردشگری فراوانی که در دل خود جای داده است همواره زبانزد مسافران و گردشگران زیادی از جای جای ایران و کشورهای خارجی بوده است.دیوزناو به معنی جایی که در آن خرس = دیو زیاد بوده است. مابین رودخانه سیروان و کوه شاهو قرار گرفته است همچنین دیوه زناو از دی + وه زه + ناو تشکیل شده است یعنی روستایی که در آن درخت گردو وجود داشته است . دی یعنی روستا و وهز به معنی گردو میباشد و ناو یعنی درون و داخل میباشدروستای دیوزناو در جنوب غربی استان کردستان و در منطقه اورامانات سروآباد با فاصله 45 کیلومتری از مرکز این شهرستان واقع شده است و پس ازگذشتن از راههای صعبالعبور در دامنه رشته کوههای شاهو، به این روستا میرسیم، روستایی که دارای قدمتی هزاران ساله است، و به علت وجود قلل مرتفع وگرمسیری بودن این منطقه،مردم این روستا پاییز کمرنگی را تجربه میکنند وهرگز بارش برف را به تماشا ننشسته اند.
باوجود طبیعت خشن ومعماری خاص و فرهنگ سنتی ،زندگی با امید واستقامت،در جریان است.در واقع یکی از قدیمیترین روستاهای هورامان که قبلاً به عنوان شهر مشهور بوده« دیوزناو» است. دیوزناو قبلاً اسم دیگری داشته و به احتمال قوی اسم آن "پاوی" بوده، چون در کنار آب قرار دارد و دارای آئینی میترایی بوده است، که بعدها به هیچ وجه دین زرتشت را قبول نکرده و از دشمنان سرسخت زرتشتیان بودهاند و از طرف زرتشتیان به آنها لقب دیویسناوی داده شده است، یعنی طرفدار دین باطل و به حاکمان آنها دیو گفتهاند.عنوان ساکنین قبلی دیوزناو،(گهورها)بوده است یعنی بزرگان، هنوز هم آثاری از آنها به نام قلعه( گهورها)و .
.. مشهور است و به این منطقه گاو رو میگویند. پادشاهان آنها آسکار، آرشتات ، شرام ، ژونی ، زورز، ماماره ز، بعدها هم پلنگ شاه ، شامیران، نادر شاه و.
..بودهاند.چنان نقل است که میترائیان در دیوزناو و زرتشتیان در هورامان تخت از دشمنان سرسخت همدیگر بودهاند که در زمان آمدن سپاه اسلام به ایران روحانیون زرتشتیها به نام شالیار و روحانیون میترائی به نام میرزابنوسها از ترس سپاه اسلام در حکومت دیوزناو که از پاله (پالنگان) تا نوین را شامل میشد، دور هم جمع شدند و آئین جدیدی را براساس مشترکات همدیگر بوجود آوردند و اسم آن را دین حق گذاشتند و خود را به نام اهل حق معرفی کردند و کتاب مقدسی را به نام (سرانجام) به زبان هورامی نوشتند و چون دین خود را عوض کردند، از طرف دیگر ساکنان کردستان به آنها لقب (گوران) یعنی عوض شدند را دادند.
بعدها قلمرو این دین به کرمانشا ، شَبَک عراق و دیگر نقاط داخل و خارج ایران هم رسید. البته سیصد سال بعد از ظهور اسلام ساکنین دیوزناو توسط شخصی به نام پیر شریف که از اورامان تخت آمده بود مسلمان شدند و از آن روز تا کنون آوای اسلام در این منطقه طنین انداز شده است.بنچاق هوراماندر زمان اردشیر سوم که آخرین پادشاه هخامنشی بود در جنگی با سپاهیان اسکندر مقدونی در ههولیر حکومت هخامنشی شکست خورد و کاری را که اسکندر مقدونی کرد حاکمان محلی دیوزناو از آن بسیار خوشحال شدند و برای اسکندر آرزوی پیروزی نهایی را کردند.کار اسکندر آتش زدن هرمزگانها، ویران کردن آتشکدهها و سوزاندن کتاب مقدس زرتشتیان به نام واوستا بود.
در آن زمان زرتشتیان به اسکندر لقب ( گجستک) یعنی ملعون را دادند. ژونی یکی از حاکمان دیوزناو که آیین میترایی را رواج میداد با حمایت یونانیها توانست قدرت را در اورامانات بدست گیرد و یونانیها هم کسانی را که با آنها مخالف بودند دستگیر و به گاورو به حد فاصل ناو تا پالنگان امروزی تبعید میکردند که در خدمت حاکمان دیوزناو باشند و این منطقه برای تبعید شدگان به عنوان زندان اسکندر مشهور شد.بعد از اسکندر جانشینانش به نام سلوکیان در ایران حکومت میکردند. در زمان حکومت یکی از این پادشاهان به نام فراهاتیس یا فرهاد چهارم، در منطقه دیوزناو مردی به نام اریل فرزند بشنین یک قطعه زمین ( باغ انگور) به نام ره زه ده میرا به فردی به نام میبنو فرزند پتسیک فرزند تورین به صورت نیمهای یا به قیمت 55 دراخما میفروشد.
با حضور شاهدان تیریک فرزند اپین و فرزند رشنو و ارشتاد فرزند ابنوگریپنهی فرزند مترپدی و سیناک فرزند ماتبنگ که بعداً زمین به اریل بازگردانیده شود. این قرارداد در هشت خط به زبان آرامی که قدیمیترین زبان هورامیاست، نوشته و در غاری بین روستای دیوزناو و پالنگان مخفی میشود، که بعد از دو هزار سال در آن غار توسط شخصی به نام عبدالله پیدا میگردد که اکنون به عنوان بنچاق هورامان در موزهی لندن نگهداری میشود.اول اسفند اول نوروز!و اما نوروز دیوزناو که سالهاست به عنوان یک رسم کهن در اولین روز اسفند با برپایی مراسم خاص عید گرفته میشود و مردم روستا با هماهنگی ریش سفیدان و بزرگان از مهمانان پذیرایی کرده و آنان را در جشن خود سهیم مینمایند. به علت وضعیت آب و هوایی آن مکان و روستاهای اطراف و شکوفه زدن درختان و رویش گلهای زیبا و شروع کار کردن بر زمینهای زراعی در اسفند ماه مردم آن روز را (اول اسفند) شروع عید باستانی نوروز مینامند و دلایل تاریخی و مستندات بسیاری نیز دارند که آنها خود را پیرو آن عقاید و مستندات میدانند.
هرچه باشد برای ما مورد احترام است چرا که جای جای این سرزمین پهناور پر از رمز و رازهای ناشناخته ای است که نیاز به تحقیقات و تحلیلهای بسیار از جانب کارشناسان دارد، دراین چند سال اخیر برنامههای آنان در ایام نوروز با شکوه خاصی برگزار شده و مورد تقدیر مهمانان قرار گرفته است.صاحب مغازه کجاست؟هرچند ناگفتههای زیادی از مردی و مردانگی مردم روستا باقی است.این روستا بی سواد کم دارد ، دزد هرگز نداشته، معتاد و بیکار ندارد. شاید شنیدن این داستان واقعی خالی از لطف نباشد که فردی چندین سال است در آن مکان مغازهای اجاره کرده و خود هرگز در مغازه ننشسته بلکه مردم خود وسایل مورد نیاز را برداشته و پول آن را در یک صندوقچه قرار میدهند و صاحب آن به صورت ماهانه هم وسایل و مایحتاج مورد نیاز را میآورد و هم پول را از صندوقچه برمیدارد دلیل او برای این کار آن است که وی ساکن آن روستا نیست و در یکی از روستاهای مجاور زندگیمی کند .
در دیوزناو زنان شیرمرد آن، دوشادوش مردان به فعالیت و کارهای کشاورزی میپردازند و بدین صورت است که در این روستا زن و مرد، کوچک و بزرگ، پیر و جوان همه با هم متحد و همدل هستند.منبع :http://www.awayemad.ir/http://kordestan.
irib.ir/http://fa.wikipedia.org/.