اطلاعات بیشتر


نام مکان:
آرامگاه سهراب سپهری
استان:
اصفهان
شهرستان:
کاشان

معرفی نامه

پس از اینکه سهراب دیده از جهان فرو بست ، در صحن امامزاده سلطان‌علی‌بن محمد باقر در روستای مشهد اردهال، واقع در اطراف کاشان،به خاک سپرده شد و در ابتدا، یک کاشی فیروزه‌ای در محل دفن سهراب سپهری به عنوان سنگ مزار وی نصب شداما مدتی بعد با حضور خانواده سهراب، سنگ سفید رنگی جایگزین آن شد که روی آن، بخشی از شعر " واحه‌ای در لحظه " از کتاب حجم سبز با خطاطی رضا مافی حکاکی شده بود. سنگی که همگان قبرش را با تصویر آن می‌شناسند و سادگی و شفافیتش، همواره یادآور روح این شاعر جاودانه بود.در سال هزار و سیصد و هشتاد و چهار نیز که در حین بازسازی صحن امامزاده، برخورد مصالح، سنگ قبر سهراب سپهری دچار شکستگی شد، تلاش شده بود تا سنگ قبری شبیه به سنگ قبر پیشین جایگزین آن شود که برای بسیاری شاید این تغییر قابل تشخیص نبود تا آن که در بیست و نه اسفند ماه هزار و سیصد و هشتاد و هفت، سنگ قبر سهراب تغییر کرد و سنگی سیاه و دراز جایگزین سنگ پیشین شد که نسبتی به نگاه این شاعر نداشت و ظاهراً خانواده سهراب نیز از این ماجرا اطلاعی ندارند. سهراب سپهری در پانزدهم مهرماه هزار و سیصد و هفت در کاشان دیده به جهان گشود.

پدربزرگش میرزا نصرالله خان سپهری نخستین رییس تلگراف‌خانه کاشان بود. پدرش «اسدالله» و مادرش «ماه‌جبین» نام داشتند که هر دو اهل هنر و شعر بودند.وی پس از تکمیل تحصیلات ابتدایی به تهران رفت و در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران به تحصیل پرداخت و در همان زمان به استخدام شرکت نفت در تهران درآمد که پس از هشت ماه استعفا داد. سهراب در سال هزار و سیصد و سی اولین مجموعه شعر نیمایی خود را به نام مرگ رنگ منتشر کرد.

در سال هزار و سیصد و سی و دو از دانشکده هنرهای زیبا فارغ‌التحصیل شد و نشان درجه اول علمی را دریافت کرد. در همین سال در چند نمایشگاه نقاشی در تهران شرکت کرد و نیز دومین مجموعه شعر خود را با عنوان زندگی خواب‌ها منتشر کرد. در آذر سال هزار و سیصد و سی و سه در اداره کل هنرهای زیبا ( فرهنگ و هنر ) در قسمت موزه‌‌ها شروع به کار کرد و در هنرستان‌های هنرهای زیبا نیز به تدریس می‌پرداخت.سهراب به فرهنگ مشرق‌زمین علاقه بسیاری داشت و به هندوستان، پاکستان، افغانستان، ژاپن و چین سفر هایی داشته است.

وی مدتی در ژاپن زندگی کرد و هنر " حکاکی روی چوب " را در آنجا فراگرفت. همچنین به شعر کهن سایر زبان‌ها نیز علاقه داشت از این رو ترجمه‌هایی از شعرهای کهن چینی و ژاپنی انجام داد.در مرداد هزار و سیصد و سی وشش از راه زمینی به کشورهای اروپایی سفر کرد و به پاریس و لندن رفت. ضمناً در مدرسه هنرهای زیبای پاریس در رشتهٔ لیتوگرافی نام‌نویسی کرد.

در دورانی که به اتفاق حسین زنده‌رودی در پاریس بود بورس تحصیلی‌اش قطع شد و برای تأمین مخارج و ماندن بیشتر در فرانسه و ادامهٔ نقاشی، مجبور به کار شد و برای پاک کردن شیشهٔ آپارتمان‌ها، گاهی از ساختمان‌های بیست‌طبقه آویزان می‌شد.وی همچنین کارهای هنری خود را در نمایشگاه‌ها به معرض نمایش می‌گذاشت. حضور در نمایشگاه‌های نقاشی همچنان تا پایان عمر وی ادامه داشت. سهراب سپهری مدتی در اداره کل اطلاعات وزارت کشاورزی به عنوان سرپرست سازمان سمعی و بصری در سال هزار و سیصد و سی و هفت مشغول به کار شد.

از مهر هزار و سیصد و چهل نیز شروع به تدریس در هنرکده هنرهای تزیینی تهران نمود. پدر وی که به بیماری فلج مبتلا بود، در سال هزار و سیصد و چهل و یکدار فانی را وداع گفت. در اسفند همین سال بود که از کلیهٔ مشاغل دولتی به کلی کناره‌گیری کرد. پس از این سهراب با حضور فعال‌تر در زمینه شعر و نقاشی آثار بیشتری آفرید و راه خویش را پیدا کرد.

وی با سفر به کشورهای مختلف ضمن آشنایی با فرهنگ و هنرشان نمایشگاه‌های بیشتری را برگزار نمود.سهراب سپهری در سال هزار و سیصد و پنجاه و هشت به بیماری سرطان خون مبتلا شد و به همین دلیل در همان سال برای درمان به انگلستان رفت، اما بیماری بسیار پیشرفت کرده بود و وی ناکام از درمان به تهران بازگشت. او سرانجام در غروب یکم اردیبهشت سال هزا و سیصد و پنجاه و نه در بیمارستان پارس تهران به علت ابتلا به بیماری سرطان خون دیده از جهان فرو بست . منابع :http://fa.

wikipedia.org/http://www.tabnak.ir/www.

bartarinha.irostani.hamshahrilinks.org.